شهر های جدید و چالش های موجود
به قلم سولماز رضایی
روزنامه آفتاب یزد – ۱خرداد ماه ٩٧ -صفحه ۱
شهرهای جدید همواره در ادوار مختلف تاریخی به عللی که در هر کشور و یا هر منطقه جغرافیایی متفاوت بوده، ساخته شده اند که مسائل مختلف اجتماعی، نظامی، سیاسی و اقتصادی از جمله این دلایل می باشند. مفهوم شهرهای جدید مقوله ای نسبی به لحاظ زمانی بوده و این شهر ها در طول تاریخ به عنوان ابزارِ تحققِ بخشی از اهداف حکومت ها و دولتها به حساب می آمده اند.
ایده ی شهرهای جدید اقماری، برای اولین بار توسط لئوناردو داوینچی در قرن شانزدهم میلادی برای ساماندهی وضعیت آشفته جمعیتی شهر میلان مطرح گردید که بر اساس آن احداث ده شهر اقماری با جمعیت تقریبی ۳۰۰۰ نفر برای هر شهر پیشنهاد گردید. در اواخر قرن نوزدهم که مردم شاهد رشد روز افزون جمعیت شهرها و معضلات به وجود آمده ناشی از انقلاب صنعتی در شهرهای بزرگ بودند، “ابنزر هاوارد” در کتابی با عنوان “فردا، راهی آرام به سوی اصلاح واقعی”، مفهوم نوین شهرهای جدید، تحت عنوان باغشهرها را با الهام از تفکرات افرادی چون “توماس مور”، طراح شهر خدا، “جان بلر”، نظریه پرداز شهرهای صنعتی و لئوناردو داوینچی مطرح نمود که بر اساس آن معتقد بود با ایجاد این باغشهرها در اطراف شهرهای بزرگ، میبایست جمعیت و زیرساخت های صنعتی از این شهرها خارج شوند. این نظریه در عمل شیوهای برای مقابله با بحرانهای شهرنشینی بعد از انقلاب صنعتی به حساب میآمد.
در جهان امروز، شهرهای جدید با اهدافی از قبیل ساماندهی فضایی، جلوگیری از رشد ابعاد کلان شهرها، جذب سرریزهای جمعیتی، ایجاد مراکز رشد صنعتی، یکپارچهسازی روستاها و … با توجه به شرایط متفاوت کشورها ایجاد میگردند. به عنوان مثال شهرهای جدیدی در شوروی سابق با هدف فعالیت های صنعتی، شهر هایی جدید مانند برازیلیا، ابوجا، دهلینو و اسلام آباد به عنوان پایتخت کشورها و نیز شهرهایی در انگلستان و محله هایی در هلند، با هدف ساماندهی جمعیت سرریز شهرهای بزرگ ساخته شده اند.
در ایران با توجه به ساختارهای حاکمیتی موجود، از ابتدای سال ۱۳۰۰ به بعد عملاً تمرکزگرایی در حوزههای اداری، اقتصادی و سیاسی آغاز و با گذشت زمان بر حجم آن افزوده شد. با ادامه این روند و افزایش میزان شهرنشینی، شهرهای جدید با اهداف مختلفی ساخته و مورد بهرهبرداری قرار گرفت که پیدایش این شهرها را در چهار دوره زمانی متفاوت میتوان مورد بررسی قرار داد. در دوره اول (حد فاصله زمانی جنگ های جهانی اول و دوم) شهرهایی با اهداف نظامی و اقتصادی و نیز اسکان کارکنان دولت و خانواده هایشان بنا گردید. در دوره دوم (از جنگ جهانی دوم تا اواسط دهه ۴۰ شمسی) نفت شهرهای جدید و کوی کارمندان مورد توجه قرار گرفت که اغلب در کنار یک شهر بزرگ دیگر احداث میگردید. در دوره سوم (از دهه ۴۰ تا پیروزی انقلاب اسلامی) با توجه به رشد درآمدهای کشور ناشی از فروش نفت، ساخت شهرهای صنعتی نو و شهرک های اقماری در اطراف شهرهای بزرگ بدون تکیه بر یک هسته اولیه و نیز شهرهای جدید با عملکردهای مختلف و غیر وابسته به صنعتی خاص با هدف پذیرش سرریزهای جمعیتی رونق یافت. در دوره چهارم (پس از انقلاب اسلامی) تمرکز بر ایجاد شهرهای جدید اقماری برای اسکان سرریزهای جمعیتی شهرهای بزرگ به وجود آمد. این گونه بود که طرح ایجاد شهرهای جدید برای اولین بار از طرف وزارت مسکن و شهرسازی و با هدف مهار رشد جمعیت شهرها پیشنهاد و منجر به مصوبه هیئت وزیران در اسفندماه سال ۶۴ گردید که این موضوع آغازی برای احداث شهرهای جدید بعد از انقلاب اسلامی به حساب میآید. بر اساس قوانین موجود، شهرهای جدید به نقاط جمعیتی اطلاق می شود که در چارچوب طرح مصوب شورای عالی شهرسازی و معماری ایران در خارج از محدوده قانونی و حریم استحفاظی شهرها برای اسکان حداقل ۳۰ هزار نفر به اضافه ی ساختمانها و تأسیسات مورد نیاز عمومی، خدماتی، اجتماعی و اقتصادی ساکنان آن پیشبینی شود. همچنین میبایست پیش از ایجاد شهر های جدید و به منظور تهیه طرح های جامع و تفصیلی، شرکت عمران این شهر ها تاسیس گردند. بر این اساس تاکنون هفده شهر جدید در ۱۱ استان کشور احداث گردیده و طرحهای دیگری نیز در این خصوص در دست بررسی است. بر اساس آمارهای موجود ظرفیت جمعیتی این شهرها چیزی در حدود ۴ میلیون نفر می باشد ولی تاکنون جمعیتی کمتر از یک میلیون نفر در آن ها سکنی گزیده اند. هرچند پیش بینیها حاکی از افزایش حدوداً یک و نیم میلیون نفری این جمعیت تا پنج سال آینده است اما وضعیت موجود نشان دهنده موفقیت آمیز نبودن سیاست های جذب جمعیت به این شهرهاست. شهرهایی که تنها کارکردی خوابگاهی برای ساکنان خود دارند. دلایل مختلفی برای این عدم موفقیت وجود دارد. ضعف تنوع اقتصادی و اجتماعی در میان ساکنان شهرها که ناشی از عدم وجود حس تعلق مکان در میان گروههای سنی میانسال و کهنسال است، عدم رشد قیمت اراضی شهرهای جدید به نسبت اراضی سایر شهرها با توجه به اینکه مسکن در کشور ما کالایی سرمایه ای محسوب می گردد، عدم انتقال صحیح صنایع به شهرهای جدید و وابستگی اقتصادی به مادر شهرها، عدم لحاظ کردن عامل فاصله از مادر شهرها در مکان یابی شهرهای جدید و نیز عدم وجود بسیاری از امکانات رفاهی، اجتماعی و خدمات شهری لازم، از جمله مواردی است که باعث عدم رونق سکونت در شهرهای جدید گردیده است که با توجه به هزینههای زیادی که تا کنون در این زمینه انجام شده، میتوان با اعمال سیاستهای صحیح توسعه شهری از ظرفیتهای این شهرهای جدید بهره برداری لازم را به عمل آورد.
سولماز رضایی
دکترای برنامه ریزی شهری