همه چیز تمام خواهد شد. چون کوه آواری که برداشتند و آتشی که سرد شد.
روی دوش تو بدرقه خواهم شد و می دانم که برایم بسیار گریستی و بسیار خواهی گریست.
و این رفتن پایان کار نخواهد بود که اگر پایان کار ، سوختن بود که دیگر چه نیازی به اینهمه ایثار و فداکاری.
مرا آنگونه که می خواهم به یاد بیاور. چشمهایت را ببند تا تصویر تن تکیده و آتش گرفته ام را نبینی.
مرا در حالی که میجنگم، در حالی که قهرمانانه به آغوش آتش می روم به یاد بیاور.
مرا بیاد بیاور! همچون قهرمانی که نه مرده است و نه می میرد.
مرا بیاد بیاور! وقتی مسئولیتی به عهده میگیری که در حد توانت نیست.
مرا بیاد بیاور! وقتی نگاهت نامهربان میشود با همسایه.
مرا بیاد بیاور! وقتی کودکی گرسنه و رنج دیده از کوچه های شهرت عبور می کند.
مرا بیاد بیاور! در اشک تنهایی ضعیفان، در رنج مظلومان و در درد یاری طلبی محرومان.
مرا آنگونه که می خواهم به یاد بیاور…