به قلم سولماز رضایی
رفته بودم بندر شرفخانه بندری که در حاشیه دریاچه ارومیه قد کشید ، بالنده شد و این روزها چون خود دریاچه حالش خراب است .منطقه ای که حیاتش وابسته به به دریاچه ای است که دیگر نیست . بندری که قبلا مسافر و کالا داشت و امروز حسرت . بندری که در زمان حیات دریاچه .گردشگران از اقصی نقاط ایران و جهان برای تفرج و درمان به آنجا می آمدند تا از گل و لای دریاچه اش برتن بمالند و لجن درمانی کنند اما امروز …
امروز که چیچست (نام باستانی دریاچه ارومیه)کهنسال ایران در یک کمای عمیق به سر می برد . کمایی که از سال ۱۳۸۰ شروع شد.و هیچ کس پاسخگوی چرایی آن نبود . هرچند تاریخ آنانی را که طرحهای غیر کارشناسی چون احداث بزرگراه بر روی دریاچه و استفاده بی رویه از منابع آب حوزه آبریز دریاچه قضاوت و محاکمه خواهد کرد . اما در اصل ماجرا که نابودی دریاچه است تغییری ایجاد نخواهد کرد .
امیدی نیست . حداقل به مسئولان امیدی نیست که اگر قرار بود کاری انجام دهد تا امروز نتیجه کارشان را می دیدیم . بهتر بود اصلا کاری نکنند کاش طرح بزرگراه دریاچه عقیم می ماند . کاش طرحهای جاه طلبانه آنها اجرا نمیشد .
کاش حال ارومیه اینقدر بد نبود .
دریاچه ارومیه می رود اما طبیعت انتقام خود را خواهد گرفت انتقامی که در صورت خشک شدن کامل دریاچه هوای معتدل منطقه را تبدیل به هوائی گرمسیری با بادهای نمکی خواهد کرد .
هرچند کار گروه ملی نجات دریاچه ارومیه با مدیریت معاون اول رییس جمهور تشکیل شده است اما گوئی کمای این کار گروه از کمای خود دریاچه عمیق تر و سنگین تر است .
خنده دار است که تنها چشم به آسمان بدوزیم و عدم مدیریت خود را به گردن تقدیر بیندازیم .
اما جا دارد که کارشناسان تیر خلاص را به این دریاچه پیر نزنند که معتقدند نبود دریاچه بهتر از بودن آن است و می گویند باید تلاشمان را در جهت خشک شدن کامل دریاچه و تغییر کاربری ان انجام دهیم !!!
واین حرف از آن حرفها بود . مثل همان حرف ها مثل همین مدیریت …