برند سازی با تمام مهجوریتی که تا کنون در شهر ها داشته تلاش نموده که جا پای واقعی خود را در شهر ها ایجاد کند و امروزه دیگر مدیران شهری آن را بعنوان واقعیتی انکار ناپذیر پذیرفته اند. هر شهر در کنار تامین خدمات شهری، امور زیربنایی، اجتماعی، رفاهی، و … نیازمند برند منحصر به خود است. برند شهری مقوله ای پیچیده است که هم با بازاریابی سرو کار دارد، هم به سیاست و دیپلماسی وهم به فرهنگ، تاریخ، اقتصاد و توریسم.
هنگامی که از برند سخن می گوییم منظورمان آرم و نشان تجاری و یا پیام های تبلیغاتی نیست بلکه تصویری است که کالا، شخص و شهر در ذهن مخاطب دارد. هدف اصلی برندها ایجاد ارتباطی منطقی و پایدارمیان ارکان برند است. ارکان برند از یک سو می تواند محصول، شهر، شخص و تفکر باشد و از سوی دیگر مخاطب که آن هم می تواند مصرف کننده، شهروند، توریسم و… نامیده شود.
اگر بر این باور باشیم که شهر ها برای ادامه حیات خود نیازمند شکوفایی و رونق هستند، بی تردید در می یابیم که شکوفایی و رونق رازی دارد و آن دلپذیری، دلخواهی و مطلوبیت است. هرچه فضا مطلوب تر باشد، شکوفاتر خواهد بود. هر شهری می تواند با کمک تفکر رو به رشد برندینگ جهت توسعه و پیشرفت، خود را به گونه ای تنظیم کند که در رقابت با سایر شهرها مطلوبیت بیشتری در جذب منافع و منابع داشته باشد. بازاریابی شهری واجد یک شعار و هدف اصلی است و آن طراحی، اجرا و مدیریت شهری بر مینای شهروند مداری و رضایت شهروندان است.
این علم، توریسم را به مثابه فرصتی برای هر شهر می داند و اعتقاد دارد پویایی اقتصادی صورت نخواهد پذیرفت مگر آنکه شهر به منابعی غیر از منابع بومی خود متصل شود.علمای این علم برند های مکانی را به DNAهای آن مکان تشبیه نموده اند.
برند های شهری، متخصصان ایجاد ارتباط مکان با انسان ها هستند و به نحوی عمل می کنند که شهر با تمام وسعتش، آنقدر به انسان نزدیک می شود که در فضای قلب و روحش خانه می گیرد و پس از آن، دیگر شهر بخشی از انسان می شود و دوری از آن موجب دلتنگی روحی برایش.
پس از آن رقابت بین شهر ها آغاز می شود که نتیجه آن برنده شدن شهر صاحب برند برای جذب سرمایه های مادی، معنوی و اجتماعی است. شهر صاحب برند، قوی تر می شود و قدرت خود را در افزایش رفاه و کیفیت زندگی ساکنانش نشان می دهد و این قصه مدام تکرار می شود.
کم نیست شهر ها و کشور هایی که امروزه در جهان در زمینه های مختلف برای خود آوازه ای ایجاد کردند. به عنوان مثال، لاهه را به صلح و عدالت می شناسند و یا فرانسه را به هنر، رم را به تاریخ و نیویورک را به اقتصاد جهانی.
به دست آوردن چنین امری برای هر شهر کار سختی است اما محال نیست. مهم این است که برنامه ریزان و مدیران در ابتدا قابلیت های هر شهر را بشناسند و آن را پرورش دهند تا به کمال برسد و تبدیل به آوازه ای برای یک شهر شود.
(آوازه ای برای یک شهر-سولمازرضایی)