خدا خوشحال بود و نبی نیز هم
جبریل آمده بود و میکائیل نیز هم
از زمین به آسمان برکت می رسید و آسمان به زمین رحمت می فرستاد
کسی آمده بود که خداوند اراده کرده بود آمدنش را و بر تقدیرش نگاشته بود یکی از همان پنج تنی باشد که بار آفرینش را به دوش می کشند
اما تقدیر او باز هم تقدیر دیگری بود
او نماد صبر خداوندی بود
او حسن بودو احسن عالمیان برای اولین پسر زهرا شدن
او حسن بود و احسن عالمیان برای آقای جوانان اهل بهشت شدن ،حسن بود و بار امانتی بزرگ بر دوشش
،امانت امامت
و خودش امانت خدا بود نزد انسان
امانتی که تنها ماند
امانتی که به او خیانت شد
امانتی که پیکرش تیر باران شد و پس از آن دیگر تنی در بهشت نبود که بی سر یا با سر هنگام درد ، هنگام بلا،هنگام تنهایی “یا حسن ” نگفته باشد
میلادش مبارک
به قلم سولماز رضایی