من از وطنم دور افتاده ام
وطنی که مرزهای آن را رد پای قدم های تو نقش میزند
وطنی که ستارگان شباهنگامش از چشم های تو روشنند و
نسیم صبجگاهی طراوت خود را از نفس های تو می گیرد
وطنی که خانه هایش از لطف حضور تو گرمند و
دعای عاشقان در زمین مقدسش رنگ اجابت به خود می گیرد
وطنی که باید در آن زندگی را زندگی کرد...
کجاست اینجا؟... وطنم کجاست؟...
من از وطنم، از «تو» دور افتاده ام