به قلم سولماز رضایی
این روز ها نیازمند تشکیل نهضتی در کشور هستیم به نام نهضت سواد بصری آموزی . زیبایی چیست ؟ چه تعریفی دارد ؟ چه معیاری می توان برای زیبایی آورد ؟
زیبایی چه ارتباط مستقیمی با فرهنگ، آداب ، روش ، منش ، مذهب و حتی هنر بومی دارد ؟ خانه ها یکی پس از دیگری در شهر ساخته می شوند و آنچه به حق عمومی مربوط می شود نمای ساختمان است . گویی مد شلوار های پاره و گونه های تزریقی و بینی های سر بالا مثل یک مریضی مسری به نمای خانه هامان نیز حمله کرده و خانه های ما را از حیث هویتی و زیبایی با ما بیگانه نموده . به عقب بازمی گردیم عصر رونق معماران و استاد کاران ایرانی عصر کاشی های رنگارنگ ، آیینه کاری ، گچ بری و صد البته شناسنامه های ایرانی و چهره های پارسی . در تهران همه چیز دیده می شود و معماری بومی و پارسی چون اقلیتی انگشت شمار آن هم از گذشته به یادگار مانده است . مسئولین شهری کلاه خود را بالاتر بیندازند که پروانه ای که بوی معماری ایرانی داشته باشد در شهر صادر نمی شود و کمیته نمای مناطق خروجی جز اضافه کردن بوروکراسی اداری نداشته است .
گویی قرار است بحث نمای ایرانی و اسلامی در حد شعار و پر کردن صفحات گزارش ماهانه و سالانه باقی بماند .
نمی توان گفت که قدمهای مثبتی برداشته شده است وقتی هنوز تعریف زیبایی در شهر گم است و شناسنامه شهر ایرانی مخدوش و قلم خورده است .
همه مقصریم .
ایراد کار از آموزش عالی است که معماران بومی تربیت نمی کند . ایراد کار از هنرمند ایرانی است که هنر خود را به روز نکرده است . ایراد کار از خانواده ایرانی است که قشنگ را برای کودک خود تعریف ننموده ، ایراد کار از چین وماچین است که سازنده برای سود بیشتر به سراغ تولید بی کیفیتش می رود .
اما نه همه اینها مثل حلقه های زنجیرند ایراد کار از عزمی است که برای بومی شدن معماری پارسی وجود ندارد .
گیسوی پریشان یار که مشک می فشاند و شب تار بود این روزها بلوند شده و تمام وزن و قافیه شعر پارسی را به هم ریخته که شاعران باید بیاید و هر جا مثال گیسوی یار و طره سیاه بود آن را به بلوند تبدیل کند و البته از کوچه معشوق که می گذرند پی درختی نباشند که شاخه هایش از دیوار خانه اش بیرون زده .
این روزها نیازمند نهضتی هستیم به نام نهضت سواد بصری آموزی .